شاید ...
شاید ...

شاید ...

مشترک مورد نظر شما را به خاطر نخواهد آورد


هیچ اتفاق قابل توجهی پشت میز تلفن در حال سقوط نیست. پس دلیل این تپش قلب چیه ؟ دلیل این بی تابی ؟ این آشوب ! بوق آزاد در گوشم زوزه می کشه. بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... با انگشت اشاره و لمس شماره صفر خفه میشه. نهصد و سی و پنج ... مردد میشم! صدای رینگتون گوشیت میپیچه توی گوشم. تصورت می کنم در حال قهقهه. کنار همون جمع دوستانه قدیمی که من ازش طرد شدم ! از همون قهقهه ها که صدات به زیر ترین نت ممکن میل می کرد و گاهی تا چند ثانیه نفس نمی کشیدی. چشام و بستم و تصورت کردم چطور با دیدن شماره من خنده ات محو میشه. وحشت کردم. گوشی و با شدت گذاشتم سر جاش. کم طاقت تر از این حرفام. دوباره برداشتم. بیـــــــــــ ... امان ندادم. صفر نهصد و سی و پنج ... پونصد و نود و یک ... دوباره چشام و بستم و تصورت کردم. اتاق نیمه تاریک. روی تخت. با اون عوضی. در حال ... و با تماس من گوشی ات توی کوله پشتیت می لرزید ... فقط می لرزید ... از وحشت می لرزم ... فقط می لرزم ...


نظرات 6 + ارسال نظر
فا یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 21:14 http://f-atemeh.blogsky.com

عدد ها.. عددهای دوست داشتنی و لبخند.. عدد های بدجنس و اشک.. اشک ها و لبخند ها

سورئالیست دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 13:12 http://ashoftegi.blogsky.com/

امان ازین جمع های قدیمی دوستانه و دوستانی که دوست نیستند و دلهای دوستانشان را میلرزانند...

فهی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 11:32

این پست عااالی بود !!

سمیرا جمعه 5 تیر 1394 ساعت 13:46 http://tangerinism.blogfa.com

مشترک مورد نظر شما را از خاطر نخواهد توانست بردن

مجتبی پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 02:26

:'(((
هوا سرد شده ...

کولی چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 11:25 http://gipsy.blogsky.com

با هر شماره از من دورتر میشی ،

میترسم از چهار رقم آخر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.